تاريخ : یکشنبه یازدهم تیر ۱۳۹۶ | نویسنده : zahra
کندرا برگشت. تنها چیزی که دید چند شاپرک و چند مرغ مگس خوار بود. دوباره به سمت برادرش برگشت. ست داشت دور خودش می چرخید و شگفت زده به اطرافش نگاه می کرد. »همه جا هستن.«با حیرت گفت: - کی ها؟ - دور و برت رو نگاه کن. پریا.
کندرا به برادرش خیره شد. آیا پنجگانه افسانه(جلد اول)...
ادامه مطلبما را در سایت پنجگانه افسانه(جلد اول) دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : zkmk2002 بازدید : 107 تاريخ : يکشنبه 11 تير 1396 ساعت: 14:43